- ذوق کردن
به نشاط آمدن، اظهار شادی و مسرت کردن
معنی ذوق کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- ذوق کردن (تُ اَ دَ)
در تداول عوام. سخت شادمانی نمودن. اظهار سرور و انبساط بسیار کردن:
گر چه کردم ذوقها از آشنائیهای او
انتقام از من کشید آخر جدائیهای او.
وحشی
گر چه کردم ذوقها از آشنائیهای او
انتقام از من کشید آخر جدائیهای او.
وحشی
- ذوق کردن
اظهار بشاشت کردن نشاط نمودن، شادی کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
درست در آمدن درست در آمدن صادق بودن: گفته شما در این مورد صدق نمی کند
ستم کردن ظلم کردن، یکسان کردن یکنواخت گردانیدن چیزی را بدسته های شبیه و نظیر تقسیم کردن
باز مانیدن، درنگ کردن درنگیدن، پانیدن پادن درنگ کردن باز ایستادن، ثابت ماندن (در امری)
یاد کردن نام بردن، بیان کردن، تسبیح گفتن تهلیل ذکر گفتن، نام بردن یاد کردن
گداخته کردن آب کردن، درجه حرارت موادی مانند سنگ یخ فلز و غیره را بالا بردن تا گداخته شود و سیلان یابد. گداختن آویدن آب کردن بخسانیدن ویتازنیدن ویتاختن
((ذُ کَ دَ))
فرهنگ فارسی معین
گداخته کردن، آب کردن، درجه حرارت موادی مانند سنگ، یخ، فلز و غیره را بالا بردن تا گداخته شود و سیلان یابد
